خان اول از هفت خان رستم!

فکر میکنم سخت ترین امتحانی که هرکسی داده باشه کنکوره! من شب کنکور خوابم نبرد و یک میلیون احتمالو تو سرم بررسی داشتم میکرد، عرق کرده بودم و یک میلیون بار غلت زدم تا صبح رسید و بالاخره ساعت مامانم سر ساعت ۶ و نیم زنگ زد و من از اون فلاکت نجات پیدا کردم!
فردا دومین امتحان سخت زندگیمو باید بدم! الان خوبم تقریبن، استرس اینا هست ولی فعلن قابل کنترله :دی امیدوارم شب خوابم ببره!
هدف داشتن سخته، باید به خاطر هدفت از خیلی چیزا بگذری، از خودت، از چیزایی که خوشحالت میکننو از جوونیت حتا! 
امیدوارم اگه یه روزی به هدفم رسیدم به خودم بگم "ارزششو داشت!" 

+هرکی این پستو دید مدیونه دعا نکنه :))
+الا بذکر الله تطمئن القلوب (واقعن قشنگ تر ازین جمله ای هست؟ اصن خود آرامشه این آیه!)
۱ ۰
یوسف
۰۳ مهر ۱۸:۲۸
امیدوارم همه چی به خوبی و خوشی پیش بره.  برات دعا می‌کنم دوست من :) 

پاسخ :

کلی ممنون!
Sif Tal
۰۳ مهر ۱۸:۵۱
درد "از جوونیش حتی" رو می فهمم. و قلبا امیدوارم ارزشش رو داشته باشه و فکر می کنم داره...

من هر وقت استرسم زیاد می شه نفس عمیق می گشم و می گم "خدا رو شکر" و کمی آروم می شم اینجوری! :دی
موفق باشی :)

پاسخ :

من دیگه کارم گذشته ازین روشا :))
دنبال یه چیزیم خود به خود درست شه این روشا رو من جواب نمیده :))
Sif Tal
۰۳ مهر ۲۱:۳۵
:)) 
پس همون برات دعا می کنم :دی
سین صاد
۰۶ مهر ۱۰:۱۵
سلام
من پریدم تو وبلاگتون ببخشید
یکی دوتا از پست هاتونو خوندم و فهمیدم یه قسمتی از شما ، شبیهه به من 
نمیگم چ چیزایی فعلا
امیدوارم موفق باشید 

پاسخ :

خوش اومدی :دی
باوشه بعدن بیا بگو چیمون شبیهه :دی
ممنون توام همین طور ;)
**مزگت **
۰۷ آبان ۲۲:۳۴
خانواده نهایت تلاششونو کردن اون شب ، برای من خاطره ساز بشه!
ده رفتم بخوابم
همینجوری خوابم نمیبرد!!
آقای برادر تی وی میدید، با صدای معمولی شبهای دیگه!
اون یکی برادر لطف کرد ساعت دوازده شب!!!! اتاقشو جارو زد اساسی! واقعا شاید شیش ماه بود جارو نزده بود!! برا همین تایمش طولانی تر هم شد!!
و در آخر هم پدر و مادر گرام شروع کردن جر و بحث!!
فک کنم ساعت یک بود
و منی که به گمونم ساعت دو به خواب رفته بودم!!
و جالبه تمام این 4 ساعت قلت میزدم و یکبار اعتراض نکردم بلکه اگه خوابی به چشمام اومده با این تکون خوردنه، نپره!
و اِلا که شعور با تذکر به خونه ما برنمیگیرده!!

پاسخ :

:)))))))
چه شبی بوده!!
خدا رو شکر کن خوابت برده :دی
ببین من چقدر بدبخت بودم تا صب غلت زدم و دقیقنننن همین طور که میگی از ترس اینکه مثلن الان نزدیک خوابم اگه پاشم بپره هیچ تکونی نخوردم!!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اگر نتوانی خوب بنویسی، نمی توانی خوب فکر کنی. اگر نتوانی خوب فکر کنی، بقیه به جایت فکر خواهند کرد.
اسکار وایلد
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان