عوق

من در موقعیت های حساس زندگیم همیشه دچار حالت تهوع میشم. مثلن الان که نشستم اینجا و دارم تایپ می کنم، ته ته ذهنم دارم با میم کلنجار میرم که فراموشش کنم و حالت تهوع دارم. این پست قرار بود ربط پیدا کنه به کل تجربه های حالت تهوعیم و کلی مثال بزنم که توی خواننده رو قانع کنم من تو عوق زدن شدیدن مستعدم. اما محاله اسمی از میم ببرم و بتونم بحثو ازون منحرف کنم. اصن مگه دلیل دیگه ای به جز اون باعث شد اینجا شروع کنم به نوشتن؟ شروع کنم به غر زدن؟ شروع کنم به بافتن؟ نه حقیقتن تنها دلیلش همین بود. اینجا جایی قراره باشه که یه بخشی از فکرامو بریزم توش تا شاید باعث شه کمتر کلنجار با ذهنم کلنجار برم. یو نو وای؟ 'کاز کلنحار رفتن کیلز. یههه ایت کیلز...

۱ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اگر نتوانی خوب بنویسی، نمی توانی خوب فکر کنی. اگر نتوانی خوب فکر کنی، بقیه به جایت فکر خواهند کرد.
اسکار وایلد
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان