خانم ز مهربان!

دیروز روز خیلی جالبی بود!دو تا اتفاق افتاد که برآیندشون با چیزی که من تصور میکردم خیلی فرق داشت!

اتفاق اول:

فرض کن نزذیک ۴ ماهه break up کردی و از وقتی exاتو دیدی تقربین ۴ ماه میگذره! درحالی که هنوز داری دوران نقاهتو طی میکنی و همه چی عادی نشده هنوز، بعد یهو ببینیش که با یه مشت دختر دور و برش دارن میرن بیرون! حسی که بعدش داشتم این بود که قلبم داشت تند تند میزد، حالم بد شد، اشک تو چشمام جمع شد و  تندتند راه رفتم و همه ی این داستانا!

اتفاق دوم:

همون موقعی که نمونه هام توی دستم بود و داشتم بالا تا پایین دانشگاه رو گز میکردم که نمونه هامو تست کنم، زیر گرمای ۷۰۰درچه که خورشید وسط ظهر داشت میکوبید فوتوناشو توسرم، منم شالمو از یه ور و نمونه ها رو از یه ور دیگه گرفته بودم و exامم دیده بودم و حالم اصلن اصلن مساعد نبود، یک هو خانم ز بهم گفت خانم فلانی این رنگ شال چقدرر بهتون میاد!!!

این یه جمله کافی بود تاکل روز من به این فکرکنم بعضی وقتا بای ه جمله کوچیک چقدرمیتونیم روی حال همدیگه تاثیر بذاریم!

من اگه ۹ شهریورو بخوام به یاد بیارم با دیدن ناراحتی دیدن exام نیست!با گفتن اون چمله خانم ز س!

به این فک کردم من ۲۲ سالمه و اگه حساب کنیم از ۲ سالگی شروع کردم به حرف زدن، ۲۰*۳۶۵ روز فرصت داشتن روزی حداقل یه جمله به یه آدم بگم و روق اون روز رو براش برگردونم!خدایی از این ۷۳۰۰ چنله که میشد گفته بشه، چقدرشو گفتم؟

بیاین با هم مهربون باشیم، حال همدیگرو خوب کنیم تا خدا هم حالمونو خوب کنه!

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اگر نتوانی خوب بنویسی، نمی توانی خوب فکر کنی. اگر نتوانی خوب فکر کنی، بقیه به جایت فکر خواهند کرد.
اسکار وایلد
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان